قالب وردپرس قالب وردپرس آموزش وردپرس قالب فروشگاهی وردپرس وردپرس
خانه / گوناگون (سایت) / داستان و حکایت / حکایتی از پیامبر (ص) – عاق مادر و باز نشدن زبان
حکایتی از پیامبر (ص) - عاق مادر و باز نشدن زبان
حکایتی از پیامبر (ص) - عاق مادر و باز نشدن زبان

حکایتی از پیامبر (ص) – عاق مادر و باز نشدن زبان

حکایتی از پیامبر (ص) عاق مادر و باز نشدن زبان

این حکایت آموزنده را که وسعت لطف و بخشش خدا را بهتر نمایان می‌کند ، حتما بخوانید.

جوانی را اجل در گرفت و زبانش از گفتن «لا اله الا الله» بند آمد.
نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند و جریان را گفتند.
آن حضرت برخاست و نزد آن جوان رفت.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گفتن شهادتین را بر آن جوان عرضه کرد، ولی زبان او باز نشد.

حضرت فرمود آیا این جوان نماز نمی‌خوانده و روزه نمی‌گرفته است؟
گفتند بله، نماز می‌خواند و روزه می‌گرفت.
حضرت فرمود آیا مادرش وی را عاق نموده است؟
گفتند بله.
حضرت فرمود مادرش را حاضر کنید.
رفتند و پیرزنی را آوردند که یک چشم وی نابینا بود.
پیامبر به پیرزن فرمود پسرت را عفو کن.
گفت عفو نمی‌کنم، چون لطمه به صورتم زده و چشم مرا از کاسه درآورده است.

پیامبر فرمود بروید هیزم و آتش برایم بیاورید.
پیرزن گفت برای چه می خواهید؟
حضرت فرمود می‌خواهم او را به خاطر این عملی که با تو انجام داده بسوزانم.
پیرزن گفت او را عفو کردم.
آیا او را مدت ۹ ماه برای آتش حمل نمودم؟
آیا او را مدت ۲ سال برای آتش شیر دادم؟
پس ترحم مادری من کجا رفته است؟
در این وقت زبان آن جوان باز شد و گفت «اشهد ان لا اله الا الله».

زنی که فقط رحیم باشد و اجازه ندهد کسی بسوزد؛ پس خدایی که رحمان و رحیم است، چگونه اجازه می‌دهد شخصی که مدت هفتاد سال به گفتن الرحمن الرحیم مواظبت کرده است بسوزاند.


منبع استفاده شده: تفسیر آسان، جلد ۱، صفحه ۱۸، نقل از غرائب القرآن، شرح حمد

به نقل از کانال تلگرامی Dastane_kootah

پایان مطلب حکایتی از پیامبر (ص) عاق مادر و باز نشدن زبان

امیدوارم همگی مورد لطف و عنایت و بخشش خداوند باشیم

نظر شما درباره عملکرد سایت سوی خدا چیست ؟

مشاهده نتایج

Loading ... Loading ...

درباره ی حسین صفری

یک معلم هستم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پنج × 4 =