قالب وردپرس قالب وردپرس آموزش وردپرس قالب فروشگاهی وردپرس وردپرس
خانه / گوناگون (سایت) / داستان و حکایت / حدیث و حکایت در مورد لزوم امر به معروف و نهی از منکر
حدیث و حکایت در مورد لزوم امر به معروف و نهی از منکر
حدیث و حکایت در مورد لزوم امر به معروف و نهی از منکر

حدیث و حکایت در مورد لزوم امر به معروف و نهی از منکر

امر به معروف و نهی از منکر

 حدیث و حکایت

احادیث

قال رَسُولُ اللّهِ – صلی الله علیه وآله – :
إنَّ اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ لَیُبْغِضُ الْمُؤْمِنَ الضَّعیفِ الَّذی لادینَ لَهُ، فَقیلَ: وَ ما الْمُؤْمِنُ الضَّعیفُ الَّذی لا دینَ لَهُ؟ قالَ: اَلذّی لا یَنْهی عَنِ الْمُنْکَرِ؛

رسول خدا – صلی الله علیه و آله – فرمودند:همانا خداوند دشمن دارد آن مؤمنی را که ضعیف و بی دین است، سؤال شد: مؤمن ضعیف و بی دین کیست؟ پاسخ داد: کسی که نهی از منکر و جلوگیری از کارهای زشت نمی کند.(۱)

امام رضا علیه السلام:
لَتَأمُرنَّ بِالمَعرُوفِ وَ لَتَنهُنَّ عَنِ المُنَکرِ، اَو لَیَستعَمِلُنَّ عَلَیکُم شِرارُکُم، فَیَدعُوا خیِارُکُم فَلا یُستَجابُ لَهُم؛
حتماً امر به معروف و نهی از منکر کنید، و گرنه اشرارتان بر شما مسلّط و حاکم می شوند، آن گاه خوبانتان هم دعا کنند، دعایشان مستجاب نمی شود.(۲)

حکایت در مورد امر به معروف و نهی از منکر

محمد بن ريان گويد: مامون هر نيرنگى كه داشت براى دنياطلبى امام جواد عليه السلام بكار برد ولى نتيجه اى نگرفت . چون درمانده شد و خواست دخترش را براى زفاف نزد حضرت بفرستد، دويست دختر از زيباترين كنيزان را خواست و به هر يك از آنان جامى كه در آن گوهرى بود داد تا وقت حضرت به كرسى دامادى نشيند به او تقديم كنند اما امام عليه السلام به آنها توجهى نكرد.
مردى آوازه خوان و تارزن را كه مخارق نام داشت و از ريش بسيار بلندى برخوردار بود طلبيد و از او خواست تا كارى كند كه امام جواد عليه السلام به امور دنيوى سر گرم شود.
مخارق گفت : اگر آن حضرت مشغول كارى از امور دنيا باشد من او را آن گونه كه بخواهى به سوى دنيا مى كشانم . سپس در برابر امام عليه السلام نشست و از خود صداى الاغ در آورد و بعد از آن ساز مى زد و آواز مى خواند و امام عليه السلام به او توجهى نداشت و به راست و چپ هم نگاه نمى كرد اما وقتى حضرت ديد آن بى حيا ادامه مى دهد سرش را به جانب او بلند كرد و فرياد زد: اتق اللّه يا ذا العثنون (از خدا بترس اى ريش بلند)
مخارق از فرياد امام عليه السلام آنچنان وحشت زده شد كه ساز و ضرب از دستش افتاد و تا آخر عمر دست او بهبوده نيافت .
مامون از حال او پرسيد، جواب داد هنگامى كه آن حضرت بر سرم فرياد كشيد آنچنان وحشت زده شدم كه هيچگاه اين حالت از وجودم بر طرف نمى شود.(۳)

پی نوشت:

۱ – وسائل الشّیعه، ج ۱۶، ص ۱۲۲، ح ۲۱۱۳۹

۲ – وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۳۹۴

۳ – اصول كافى ، مولد ابى جعفر محمد ابن على الثانى عليه السلام

پایان مطلب:حدیث و حکایت در مورد لزوم امر به معروف و نهی از منکر

امیدواریم مورد استفاده شما قرار گرفته باشد

———————

منابع استفاده شده :

tebyan-mobaleghin.ir

zamen-ahoo.ir

ahlolbait.com

 

نظر شما درباره عملکرد سایت سوی خدا چیست ؟

مشاهده نتایج

Loading ... Loading ...

درباره ی حسین صفری

یک معلم هستم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پانزده + نوزده =